صادق وراستگو باشیم:
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
از آزار بپر هیزیم :
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در طریقت ما غیر ازاین گنا هی نیست
امیدوار به رحمت خدا:
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
نیکو نهاد کامرواست:
حافظ نهاد نیک تو کامت بر آورد
جان ها فدای مردم نیکو نهاد باد
غنیمت دانستن وقت:
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل ونهار آرد
به که دل بببندیم؟:
به خطّ وخال گدایان مده خزینه ی دل
به دست شاه وشی ده که محترم دارد
نظرات شما عزیزان:
علیرضا
ساعت17:16---8 آبان 1390
پرباروباحال نیست شعرای باحال بنویسید از اقای حاتمی کمک بگیرید مجبور نیستید خودتونو واسه 4تا شعر به درد نخوربکشید
|